حدود 4 ماه از پایان دوره جامع توانگری میگذره و بالاخره من دست به بلاگ شدم تا در مورد تجربه خودم در این دوره بنویسم. خیلی خلاصه و بدون اشاره به بسیاری از نکات مهم این مطالبو مینویسم. باتوجه به سابقه شغلی و تحصیلیم شک داشتم که آیا باید برای شرکت در این دوره خاص و بی‌نظیر آموزشی اقدام کنم یا خیر؟ چون احساس نیازی به مطالب آموزشی نداشتم و باورم این بود که مطلب جدیدی در این دوره از نظر دانشی کسب نمی‌کنم. همنطور که میدونید پژوهش‌های من با محوریت روانشناسی تحلیلی یونگ هستش، یه لحظه به خودم گفتم نکنه گرفتار تله فرزانگی کاذب شدم! کمی بیشتر فکر کردم و دقیق‌تر پازل‌هارو کنار هم گذاشتم و تصمیم گرفتم اگر برای این دوره اقدام کردم با یک صفحه کاملا سفید و خالی وارد جلسات آموزشی بشم.

فرزانگی کاذب، یعنی باختن به دانش‌های قبلی، سریع تا یه چیزی می‌شنویم میخوایم وصلش کنیم به قالب‌های ذهنی و دانش قبلی که کسب کردیم. اغلب افرادی که دچار این مشکل هستن وقتی باهاشون صحبت میکنیم کلمات و جملات زیرو خیلی استفاده میکنن:

  • آره، میدونم!
  • آره، اینو بلدم!
  • میدونم چی میگی!

خیلی از مواقع هم وسط حرفت میپرن و میخوان حرفتو کامل کنن مثل "آها اینو میگی!" یا بدتر اینکه طرف وسط حرفت میپره و میگه "آها اینی که میگی میشه فلان دیگه..." دقت کنیم که منظور همه افراد نیستن، مراقب باشیم دچار خطای شناختی تعمیم مبالغه آمیز نشیم و به هر کسی که این رفتارو داشت نگیم تو تله فرزانه کاذب داری. نکته آخر، فرزانگی سالم یعنی وسیله بودن دانستن شخص خودمان.

برگردیم به دوره جامع توانگری، مبلغ این دوره بین 15 تا 19.5 میلیون تومان بود و برای ورود به این دوره پس از ثبت‌نام اولیه که مبلغ 100 هزار تومان بابتش باید پرداخت می‌کردیم در صف انتظار مصاحبه قرار می‌گرفتیم. مصاحبه با شخص آقایان دکتر شیری و سهیل رضایی عزیز برگزار میشد، البته مصاحبه من فقط با حضور خود دکتر شیری برگزار شد. شاید باورتون نشه ولی مهمترین نکته آموزشیو من در این جلسه از دکتر شیری عزیز گرفتم و باقی دوره برای من در فکر اون نکته گذشت. 

مصاحبه حدود 15 تا 30 دقیقه زمان متغییری داشت، سوالاتی مثل:

  • میخوای چیکار کنی؟
  • تو کی هستی؟
  • الان کجایی و به کجا میخوای برسی؟

احتمالا شما هم بگین این سوالات که تکراریه و همه میدونیم میخوایم چیکار کنیم و... پاسخی که مدنظر دکتر شیری بود و سبک پاسخ دادن به سوالات نحوه تفسیر از این سوالاتو کاملا تغییر میداد در طول جلسه... نمی‌تونم وارد جزییات بشم چون بخشی از اسرار محرمانه آموزشی اون دوره همین مصاحبه کوتاه ولی اثربخش هستش.

بعد مصاحبه در صف انتظار قرار گرفتم تا تاییدیه ورود به این دوره صادر بشه. خوب وقتی دارم این پست بلاگو مینویسم میشه حدس زد که تونستم به این دوره آموزشی ورود پیدا کنم. برای اینکه با سرفصل‌های آموزشی این دوره آشنا بشین و منم دوباره نویسی نکنم، میتونید به لینک دوره جامع توانگری مراجعه کنید. این دوره آموزشی از صبح ساعت 9 شروع میشد و تا 9 شب ادامه داشت، ناهار مهمان مجموعه توانگری بودیم که انصافا همیشه بهترین خدماتو ارائه میکردن. سعی میکنم نکات مهم دوره رو بصورت تیتروار بنویسم:

نکات مهم آموزشی:

  • در پایان هر جلسه آموزشی هر شخص برداشت‌های شخصی خود را بصورت خلاصه یادداشت می‌کرد.
  • در شروع هر جلسه خلاصه‌های نوشته شده خیلی سریع مرور میشد.
  • برای تمام افراد بصورت شخص به شخص وقت گذاشته میشد.
  • هر جلسه به موضوعات گوناگونی پرداخته میشد و این موضوعات فارق از آموزش‌های تئوریک، بطور کاملا عملیاتی با نظارت دکتر شیری هر شخص موظف به انجام تمرین‌ها بود.
  • حضور اساتید به نام و با تحصیلات متفاوت جلب توجه میکرد و مطالب خوبی از هر استاد ارائه میشد.
  • هر فرد بصورت کاملا مجزا در طول دوره تحلیل میشد و در انتهای دوره نکات منحصر به فرد در مسیر موفقیت اون فرد بهش داده میشد.

محیط کلاس آموزشی:

  • محیط کلاس به چند بخش تقسیم شده بود، میزهای مخصوصی که برای این دوره طراحی شده بودن و زمینی که با چمن مصنوعی پوشش داده شده بود.
  • محل نشستن افراد بصورت چرخشی در طول جلسات تغییر می‌کرد، اگر روی صندلی بودیم بعد از چند ساعت باید روی زمین مینشستیم و این یکی از نکات مهم آموزشی ولی غیر ملموس این دوره بود. در ظاهر به دلیل جابه‌جایی ملموس بود ولی تاثیر عمیق این رفتار ناملموس بود و بسیار عمیق به یادگیری افراد کمک می‌کرد.
  • از نظر دما، گاهی سرد میشد و گاهی گرم 

نکات جانبی آموزشی:

  • برای هر شخص یک کارت شناسایی گردنی که روی آن تایپ شخصیتی و نام شخص ذکر شده بود.
    • دانشجویان موظف بودن مهمترین نکاتی که روی اونها اثر داشته پشت کارتشون بنویسن.
  • برای هر شخص یک کلاسور زرد رنگ بزرگ در نظر گرفته بودن و محتوای آموزشی پرینت شده توسط خانه توانگری داخلش بود.
  • در طول جلسات لوازم تحریر جالبی هم بهمون داده میشد.
    • یکبار دکتر شیری از سفر برگشته بودن و همراه خودشون خطکش جالبی برای دانشجوها آورده بودن (نکته: دکتر حتی در سفر هم به دانشجوهای خودش توجه داشت)
  • جلسه اول با یک دورهمی در باشگاه تیراندازی سئول آغاز شد و من برای اولین بار از اسلحه ساچمه‌ای استفاده کردم و خدایش تیراندازیم خوب بود و کلا سیبل سوراخ شد.

 

صحبتو کوتاه میکنم و اگر سوالی داشتین در ادامه همین پست براتون پاسخ میدم و متنو ویرایش میکنم. اما نکته مهمی که در جلسه مصاحبه دکتر شیری به من گفتن این بود که، محمد تقی، با این همه توانمندی تا الان برای خودش چیکار کرده؟ چرا تمرکزش بجای اینکه روی خودش باشه، روی کمک به رشد دیگران بوده؟ همینجا مسئله‌ای که سالها میدونستم ولی بهش عمل نمیکردم دوباره خورد تو صورتم... به خودم گفتم تو توانمندی ولی توانمندیت فقط در خدمت رشد سازمان‌هایی بوده که اونجا کارمند بودی، البته در دوران کارمندی 2 استارتاپ کاملا موفق راه‌اندازی کردم و به درآمد رسیده بودم ولی با اینحال من کارمند بودم. جرقه آغاز راه جدید و بی‌پایان من، در جلسه مصاحبه دوره جامع توانگری خورد. از همون روز پایه‌های تغییرو شکل دادم و شروع به آماده‌سازی شرایط برای تشکیل شرکت خودم شدم اگر امروز بعد از 4 ماه این پست بلاگو نوشتم، چون 4 ماه این آماده‌سازی طول کشید و بالاخره از کارمندی با سالها سابقه رسمی استعفا دادم و با تمام قدرت و وجودم اینکارو کردم. من 30 آذر 1396 دنیای امن کارمندیو رها کردم و در خدمت شرکت خودم هستم.

در این مسیر یاد گرفتم که:

  • گاهی توقف و خارج شدن از جاده همیشگی، از ادامه مسیر برامون بهتره.
  • گاهی خروج کردن، همانند ورود است، اما تفسیر ما به آن معنی می‌دهد.

 

پیشنهاد من اینه اگر این دوره دوباره برگزار شد، حتما ثبت‌نام کنید و به قیمتش توجه نکنید. شاید این دوره برای من مطلب آموزشیی نداشت که به دانشم اضافه شده باشه، اما آغازی شد برای پایان من و آغازی دوباره.